منو درگیر خودت کن
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من با هجومت روبه رو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من با هجومت روبه رو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
وقتی...
دلتنگ تو میشوم...
وقتی...
عطر تنت را می خواهم...
من به باد هم...
التماس میکنم...
خدا که جای خود دارد...
مـن هـمانی ام که
بی تو
پای تمام دوست داشتنهایم ایستاده ام . . .
انتظار پشت ديوار دردهايم نشسته
نمی دانی ...
هیچ کس نمی داند دوریت با من چه میکند !!!
هر روز زندگیم ک میگذره بیشتر عاشقت میشم
تو هیچ جای دنیا هیچکس مث تو نیست.هیچکس نمیتونه جاتو بگیره
کاش تو لحظه هایی ک دلم میگیره تو کنارم باشی
هر لحظه ک میگذره قدر تورو بیشتر میدونم
ب همون نیم نگاهت قانع هستم عزیزم
خــدایا ؟
کــمــی بــیـا جــلــوتــــر . .
مــی خــواهـــمـــ در گوشــت چــیــزی بــگــویم . . . !
ایـن یـک اعــتـرافــــــ اســت . . .
مــن بــی او دوامــ نــمی آورمــ . . .
حــتــی تــا صــبح فـــردا . . . !.!
چشم های من بی تو
باغی ست
که گل هایش رفته اند
و تنها از آواز عطرهاشان
می شود فهمید
این جا زمانی
کوچه ای را
باغ بودست
پلک های خسته ام
پرچین ریخته ای ست
که از تو دل نمی کنند
و بارانی هنوز
آسمان نباریده است
که شمیمت را
از گونه های من
بشوید !
من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم
عشق من
بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد!!!
آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشید
و هر زمان خوابش را
میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ،
عشق است که من و تو را
نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
من عشق را با تو تجربه کردم محبت را درقلب تو یافتم و امید
به زندگی را از تو آموختم عشق من تقدیم به تو که یادت در
فکرم و عشقت در قلبم و عطر تو درمیان لحظه لحظه های زندگی ام
ماندگار است
دوستت دارم شوهری مهربونم که عاشقم کردی
آری
من زنانگی ام را با تو شناختم
در میان نفس ها
و دست های گرمت
در آن هنگام که در تو گم نه
با تو می آمیختم
دیگر من تمام تو بودم
و تنم بوی تو را می داد
نمی خواستم بدانم که خورشید از کدام سمت طلوع می کند
زیرا تو بودی
تو که مرا
با حس لحظه های ناب آشنا کردی
به اوج لذت رساندی
وقتی که صدایم میزدی
با نفس هایی که پر بود از من
و حالا دیگر
من زنی نیستم در آستانه فصلی سرد
زنی هستم
در آستانه حسی تازه
تو همه دنیا همیشه یه حس ناب هست که فقط خدا به ما زنها داده حسی که مردها هیچ وقت نمی فهمن چطور و اخر هر چی عشقه و انتظار
میگیم عاشق هستیم درست اما تا این حس نیاد معنی عشق و درک نمی کنی اون وقت که یادت میره هستی لذت بخش و زیباست
وقتی شروع به تغییر می کنی و هر روز با ذوق نگاه میکنی و باهر حرکتش بهت میگه تنها نیستی و داره تو وجودت یه معجزه شکل می گیره و صاحب بزرگترین خوشبختی دنیا می شی چشمات و اشک میگیره و دلت میخواهد فریاد بزنی
حسی که این روزا تجربه میکنیم واقعا زیباست و ناب حسی که تصورشم نمی کردم
امیدوارم این حس قسمت تمام دخترای دنیا بشه
حس عاشقی
حس بودن
حس ممکن بودن
حس جاودانه بودن
حس زندگی
حس مادر شدن
لبـــ ـهآیم رآ به اسارتـــ لب ـهآیت ببر !
کــہ ـمَن چون آزادے مطلق مے شناسمــش !
و چه خوبـــ مزه اے مےدهد
اسارتـــ آغشته به طعمــِ آزادے !!
گاهی بگذار
هیچ نگویم
بگذار فقط بنشینم روبرویت
حتی دستهایت را هم نمیخواهم
بگذارشان توی جیبت که
چشمم بهشان نیفتد
لبهایت را هم جمع و جور کن که
هوایشان به سرم نزند
اما کاری به چشمهایت نداشته باش
آنها سهم من اند
تو هم هیچ نگو
بگذار بنشینم و
از سکوتت
تا لبخندت
از نگاهت
تا اخمت
طرحی بزنم
نه با رنگ
با کلام
کلامی که با "ع" شروع میشود
"ع" عین ِ عشق
"ع" عین ِ تو
در ذهن زنانه من
مرد یعنی تکیه گاهی امن
یعنی بوسه ای از روی دوست داشتن ، بدون اندکی شرم !
در ذهن زنانه من
مرد یعنی کوه بودن، پر از سخاوت
پر از حیای مردانه، در کنار این ابهت
لوس شدن های کودکانه
در ذهن زنانه خوشبین من
مرد یعنی دوست می دارمت، تو هر لحظه با منی !
قویترين زن جهان هم که باشي...
وقت هايي هست ...
که دستي بايد لمس ات کند...
تني ...
تنت را داغ کند...
و لبي...
طعم لبت را بچشد ...
مستقل ترين زن جهان هم که باشي...
وقت هايي هست...
که دلت پر ميزند براي کسي که برسد و بخواهد...
که آرام رانندگي کني ...
و شام ات را نخورده روي ميز نگذاري و بروي...
مسافرترين زن دنيا هم ...
دست خطي مي خواهد که بنويسد برايش...
" زود برگرد "...
طاقت دوري ات را ندارم...
بوتیک که می روم
لباس می خرم به نیت تو
چه برای تو
چه برای پوشیدنش کنارِ تو
من دست نخورده ترین احساس هایم را
برای روز عشق بازی با تو
احتکار کرده ام
هِي لَـعنَتــــــــــــــــي
مُوَجّــه نيست روزهــــاي نَبـــودَنــَـت
بگو ای مرد من ای از تبار هر چه عاشق
بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق
بگو ای سوخته،ای بی رمق،ای کوه خسته
بگو ای با تو داغ عاشقای دل شکسته
بگو با من بگو از درد و داغت
بذار مرحم بذارم روی زخمات
بذار بارون اشک من بشوره
غبار غصه ها رو از سراپات
بذار سر روی شونم گریه سر کن
از اون شب گریه های تلخ هق هق
بذار باور کنم یه تکیه گاهم
برای غربت یه مرد عاشق
رها از خستگی های همیشه باورم کن
بذار تا خالی سینم برات آغوش باشه
برهنه از لباس غصه های دور و دیرین
بذار تا بوسه های من برات تن پوش باشه
تو با شعر اومدی عاشق تر از عشق
چراغی با تو بود از جنس خورشید
کدوم طوفان چراغ رو زد روی سنگ
کتاب شعر رو از دست تو دزدید
بگو ای مرد من ای مرد عاشق
کدوم چله از این کوچه گذر کرد
هنوز باغچه برامون گل نداده
کدوم پاییز زمستون رو خبر کرد
اونــی کـه واقـعـا دوسـِت داشـتـه بـاشـه ..
شـایـد اذیـتـت کـنـه..
ولـی هـیـچ وقــت عـذابـت نـمـیـده..
شـایـد چـنـد روزی هـم حـالـتـو نـپـرسـه ..
ولـی هـمـه حـواسـش پـیـشِ تــوئـه..
شـایـد بـاهـات قــهـر کـنـه ..
ولـی هـیـچ وقـت راحــت ازت دل نـمـی کـــَنــــــــــه !!
هزار نفر در حسرتِ من
و
من در حسرتِ تو
و
چقدر
همه تنهاییم
به کـوری چـشــم ِ هـمــه یکــروز
در شـلوغــتـرین نقـطه شـهـر ...
دیــوانـه وار می بـــوسـمــت ...!!!
روزی میــرسَد
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد
مَـــن کـــه غَریبـــــم
چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم
همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است
دیگه از تمام دیالوگ های عاشقانه خسته شدم …
دلم فقط یه سلام ، یه دوستت دارم خشک و خالی
از لبانی با صداقت میخواد !
وقتی بچه بودم عروسکم به حرفام گوش می داد ولی الان دیگه کسی نیست...
وقتی بچه بودم نگاه دیگران مهربون بود ولی الان اون نگاه ها رو دوست ندارم...
وقتی بچه بودم هر چی می خواستم می گفتم ولی حالا باید روش فکر کنم...
وقتی بچه بودم می تونستم بلند بلند گریه کنم ولی الان فقط خودم صدامو میشنوم...
وقتی بچه بودم همه چیر کوچیک بود ولی حالا همه چیز بزرگ شده،خیلی بزرگ...
وقتی بجه بودم همه چیز آسون بود ولی حالا خیلی سخت شده...
وقتی بچه بودم بادبادک می رفت هوا ولی الان دیگه باد نمی ذاره...
حالا که بزرگ شدم می گم کاش قدر اون موقع رو بیشتر میدونستم.
ولی اشکال نداره.....
هنوز هم خیلی وقت دارم...
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری
خیلی هادلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی. . .
آدم بايد يک " تو " داشته باشه ؛
که هر وقت از همه چي خسته و نا اميد بود ،
بهش بگه :
مهم اينه که تو هستي !
بي خيال دنيا ... !
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ....
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش ...
בِلَمـْ بَچـّگے
مےخوآهـَב ْ
جلوُے ڪُـבآمـْ مَغـآزه
پآ بڪوُبمـْ تآ بَرآیَمـْ آرآمـِشْ بخـَرَنـב
مَــــــــــن..؟!
چه دوحرفیه وســــــوسه انگیزیست..... !!!
این من! نه زیبـــــــــایم ، نه مهـربانم....
نه عـاشق و نه محــــــتاج نگاهی...!
فقط برای خـــــــــــودم هستم...خوده خودم ! مال خودم ! صبورم و عجـــــــول!! ...
سنـــــگین...سرگـــــردان...مغرور...با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلـــــــــــــــــــــــــــــگیه زیاد!!! و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه ســــــــــیرت آدمی ؛ هیچ ندارم راهت را بگیــر و بـــــــرو ! ~~ حــــــــــــــوالی دل ما توقّف ممــــــــــــــنــــوع است ! ... من یک دخترمــ .نه جنس ِ دومـــ... نه یک موجود تابع.نه یک ضعیفه ...من سعے مے کنمــ آنگونه کــ ِ مے اندیشمـــ باشمـــ ، ...بے آنکه دیگرے را بیازارمـــ... فراے تمامـــ ِ تصورات ِ کور، ـهنجارـهاے ناـهنجار، تقدسات ِنامقدس!ـ باور داشته باش من ـهمـ اگر بخواهمـ مے توانمـ خیانت کنم، بے تفاوت و بے احساس باشمـ، اگر نبوده امـ و نیستمـ ، نخواسته امـ و نمے خواهمـ ....///... خواستم بگویم که کیستم، دیدم نگفتن بهتر است.آنکس که با من نمی ماند، همان بهتر که نشناسد مرا و آنکس که می ماند، خود خواهد شناخت ...........//ولی یکیشو میگم/ احساسم را نمی فروشم ؛ حتی به بالاترین بها ! ولی .... آنگونه که بخواهم احساسم را خرج می کنم ، برای آنهایی که لایق آن هستند ... !!